رویاهای سنگین
چشمانم بعد تو...
مثل بیابانی است که...
کسی در آن پای نمی گذارد...
یا مثل آسمانی که...
خاکستری شده است...
توسط ابرهای که...
قدرت باریدن ندارند...
با حجمی از رویاهای سنگین...
برای روزهای بارانی...
نه چتری می خواهم...
و نه خاطره ای...
باران خودش به تنهایی...
پر از رویاهای مرده است...
که از آسمان به سمت زمین...
در حال سقوط هستند...
فقط کافی است خوب بشنوی...
آدم های زمین...
به وسعت تمام آسمان...
رویا می سازند...
اما فقط رویاهای کمی...
به واقعیت تبدیل خواهند شد...
باقی رویاها...
با هر باران به زمین بر خواهند گشت...
تا به خاک سپرده شوند...