سی و نه سالگی
در تصویر آئینه...
اکنون من کدامم...
تمام تصاویری که دیده ام...
روزی گرد هم جمع خواهند شد...
تا از کسی بگویند که...
دیگر نیست...
و آن تصویر آخر...
صامت خواهد بود...
*
همه فراموش خواهند شد...
حتی این من اکنون...
آلبوم تصاویر را...
هرگز ورق نخواهم زد...
تا همه غریبه شوند...
حتی من دیروز...
آدم ها هر روز می آیند و می روند...
آن که می ماند هم روزی رفته...
*
من اگر هزاران چهره...
در خاطرم داشته باشم...
باز یک تصویر را...
از میان آن هزاران چهره خواهم شناخت...
آن که در خاطر سی و نه سالگی ام ماند...
و من آن روز که...
با تمام آن هزاران چهره ملاقات کنم...
به دنبال سی و نه سالگی ام خواهم گشت...