واژه های از جنس آسمان

از یک جایی به بعد

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/10/22 22:24 ·

فصل ها چگونه گذشته اند...

وقتی یکی از ما...

جایی در میان همین روزها...

جا مانده بود...

چگونه می توان تمام قلب را...

کند و جایی گذاشت...

تا از کشش آن...

در امتداد زمان در امان ماند...

 

اصلا چگونه می توان...

زنده ماند و نفس کشید...

وقتی کسی نباشد که...

به تپش قلب ریتم دهد...

چگونه می توان گلی را بویید...

یا زیر باران قدم زد...

وقتی از ریتم های نامنظم قلب...

در میان سینه خبری نیست...

 

از یک جایی به بعد...

باید یاد بگیری که...

تنهایی بخش بزرگی...

از زندگی آدم ها را خواهد گرفت...

پس بپذیر که چه بخواهی و چه نه...

روزی به اینجا خواهی رسید...

به اینجا که حجم بزرگی از آئینه را...

غریبه ها پر خواهند کرد...

مثل ادامه پاییز

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/07/17 21:48 ·

به جاده ها پناه بردم...

در سراشیبی شب ها و روز ها...

در خلوت جاده ها...

و در ازدحام آدم ها...

کسی را جز تو ندیدم...

انگار از تمام جاده ها...

حداقل یک بار گذشته بودی...

 

جای پایت را...

کاش از قلب من پاک می کردی...

تا یک بار برای همیشه...

خواب فراموشی ات را ببینم...

و بعد از آن...

دیگر چیزی را به یاد نیاورم...

مثل ادامه پاییز...

که انگار به خواب ابدیت می رود...

 

باران بود و جاده...

تو بودی و جاده...

خاطرات را نمی توان...

در هیچ کجای جاده رها کرد...

یا حتی در باران شست...

انگار در قلب من...

نفس های تو...

قرن هاست که حک شده...

حس مرگ

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/04/24 19:09 ·

آدم ها که سرد می شوند...

حس مرگ خواهند داد...

و آدمی برای خداحافظی...

باید در سوگ بنشیند...

وگرنه سال های سال منتظر خواهد ماند...

منتظر اتفاقی که هرگز نخواهد افتاد...

مگر مرگ را می تواند برگرداند...

 

قلب آدمی...

تا وقتی به عشق گرم است...

تاپ تاپ می زند...

همین که مُرد...

دیگر صدایش را کسی نخواهد شنید...

حتی اگر سال ها...

صاحبش را زنده نگه دارد...

 

سرد شده...

سرد سرد سرد...

انگار هیچ وقت خورشید نتابیده...

انگار نه انگار تابستان است...

انگار قلب آسمان مرده باشد...

نه تپشی و نه صدایی...

حالا دیگر باید مطمئن بود که کسی...

از دل آسمان رفته...

 

همیشه...

همان زمان که فکر می کنی...

همه چیز در حال بهتر شدن است...

ناگهان خلاف آن...

اتفاقی خواهد افتاد که...

دور از انتظار است...

و آنجا خواهی فهمید هیچ چیز...

هیچ وقت درست پیش نخواهد رفت...

چون مرگ...

حتی می تواند در زندگی ...

آدم ها را در بر گیرد...