واژه های از جنس آسمان

به دیدارت

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1401/02/09 21:22 ·

به دیدارت نخواهم آمد...

که من تمام روزهای که گذشت را...

چشم به راه ماندم...

تا تو از راهی که رفتی برگردی...

به دیدارت نخواهم آمد...

چون دفعه آخر که آمدم...

فقط غریبه ای بودم...

در میان یک عده آشنا...

 

من نه رفته ام...

و نه خواهم رفت...

اما بر هم نخواهم گشت...

من همین جا...

در کنار حس تنهایی خودم ایستاده ام...

مثل درختی در بیابانی خشک...

که چشم به راه روزهای ابریست...

و بارانی که نخواهد آمد...

 

می دانم سال ها بعد...

برایم سخت تر خواهد بود گذشتن...

اما برای رفتن...

باید بهانه ای باشد...

بی بهانه نمی توان گذشت...

و من هنوز بهانه ای را که...

از من گذشت فراموش نکرده ام...

مثل تمام گذشته ام...

بهانه گیری افکار

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/06/21 19:07 ·

گاهی در میان...

بهانه گیری افکارم...

سکوت می کنم تا هر چه...

در دل سنگینی می کند را...

از زبان افکارم بشنوم...

و باز سکوت می کنم تا این بار...

حق را به دل داده باشم...

 

مگر می شود در مقابل حرف دل...

حرفی زد...

آن هم بعد از این همه صبرش...

دلی که همیشه پای حرفش ماند...

دلی که آسمان بود...

آبی و صاف...

عاشق و دلباخته ماه...

اگر هم که ابری شد...

هرگز از یاد نبرد او را...

 

دور می مانم و کور...

تا چون یعقوب...

اگر روزی بوی از او شنیدم...

معجزه ای رخ دهد...

و دل که خانه احزان بود...

به یک باره از غم خالی شود...

و چشم هایم بار دیگر...

غرق چشم هایش شود...

غروب

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/03/16 19:03 ·

دلم نمی خواست...

در هیچ افقی غروب کنیم...

وگرنه غروب های زیادی را...

دست به سر کرده بودم...

من آدرس تمام غروب ها را...

از همان ابتدا می دانستم...

اما قصد ماندن داشتم...

و رفتنت را...

هیچ وقت باور نکرده بودم...

 

و چه ساده...

در میان یک غروب و طلوع...

رفتن را بهانه کردی...

تا بگویی ماندن سخت است...

و چه راحت مرا...

در خودم مچاله کردی...

به بهانه این که...

دوست نداری مچاله شوم...

 

حالا بعد هر غروب...

شب ها را...

چطور به خواب می روی...

وقتی در سکوت...

صدای زجر کشیدن دلی را...

نشنیده می گیری...

 

هنوز بعد آن غروب...

هیچ صبحی...

به معنای واقعی طلوع نکرده...

انگار خورشید هم...

بعد رفتنت...

برای همیشه رفته...

تا هیچ روزی...

رنگ و روی خوشی را...

به خودش نگیرد...