واژه های از جنس آسمان

بار دیگر شب و شب

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1401/01/31 21:19 ·

باز به شب رسیدیم...

انگار همه چیز این دنیا...

در شب اتفاق افتاده...

که هر کجا باشیم...

در انتها به شب رجوع خواهیم کرد...

کمی مکث خواهیم کرد...

آنگاه اتفاق تازه ای رخ خواهد داد...

و بار دیگر شب و شب...

 

انگار دنیا ساخته شده...

تا هر چه می خواهد رقم بخورد...

در شب باشد...

شاید تاریکی شب...

بستر کوچک و مناسبی است...

تا بزرگترین اتفاق ها...

در آن رقم بخورد و اتفاق بیفتد...

و من با همه بی نصیبی به شب اعتقاد دارم...

 

امشب و شب های دیگر...

بزرگ خواهد بود...

برای آرزوهای نسبتا کوچک من...

کاش تنها نبودم...

و در گستره شب...

تا رمق داشتم می دویدم...

که آرزوهای بیشتری را...

لمس کنم...

واژه های دوست داشتن

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/12/15 22:30 ·

هرگز لمس نخواهم کرد...

واژه هایی را که...

در چشم هایم نخواندی...

تا برای همیشه بکر بماند...

مانند سرزمینی کشف نشده...

مانند آسمان بلند و آبی...

که دست کسی به آن نرسیده...

از بس که قامتش بلند است...

 

واژه های دوست داشتن را...

نباید هرگز جار زد...

چون خیلی ها منتظرند...

تا با چشم های خود...

در آغوش بگیرند این واژه ها را...

این واژه ها باید ته چشم ها.‌..

در عمق وجود هر فردی...

بماند، گاهی برای همیشه...

 

شاید آن گوشه از وجود هر آدمی...

که جایگاه این واژه هاست...

برای همیشه تاریک بماند...

اما بی شک روزی...

برای کسی روشن شده...

چون این واژه ها برای هر کسی نیست...

و هر کسی نمی تواند آن را...

در عمق چشم ها بخواند...