واژه های از جنس آسمان

من یک بیگانه ام

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/11/19 22:16 ·

بعد هر پرواز...

بعد هر رویا...

به خود بر می گردم...

به آن چهار دیواری تاریک...

خودم را می بینم که...

هنوز دلتنگ مانده ام...

مثل تک درختی میان بیابان...

مثل پرنده ای که از کوچ جا مانده...

 

ساعت ها هم اگر...

در میان رویاها بمانم...

همان یک لحظه که بر می گردم به خود...

و تنها و دلتنگ که می شوم...

تازه به عمق حادثه پی می برم...

 سال ها هم که بگذرد...

من هر بار دلتنگ و دلتنگ تر خواهم شد...

این ماجرا با گذر زمان بیگانه است...

 

من یک بیگانه ام...

با خودم...

و با تمام دور بری هایم...

از میان تمام آدم های روی زمین هم که بگذرم ...

یک آشنا مرا نخواهد دید...

حتی اگر به چشم من...

تمام آن ها آشنا باشند...

حتی در میان تمام آئینه های دنیا اگر نگاه کنم...

یک بیابان تو

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/10/22 22:34 ·

یک بیابان تو...

یک تکه ابر من...

کجا ببارم که...

اشک هام را حس کنی...

من بعد باریدن نخواهم بود...

چون کلمات در قالب صدا...

وقتی ادا شوند.‌..

فقط یک نقل قول خواهند بود...

 

من حرف هایم را...

هنوز نزده ام...

فقط کلمات را سیاه می کنم...

تا شاید روزی...

چشمهایت مرا با این کلمات...

به یاد بیاورند...

هر چند روزگاری دیر...

هر چند بعد عمری دور...

 

من اگر روزی جزئی از بیابان شوم...

سرد و خاموش خواهم بود...

چون یک بار برای همیشه سوخته ام...

بعد از آن دیگر نخواهم سوخت...

فقط به خواب خواهم رفت...

به اندازه تمام روزهایی که...

بیدار بوده ام...

حتی در میان کابوس هایم...

کجا می آیید ای ابرها

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/02/11 19:12 ·

کجا می آیید ای ابرها...
اگر قرار نیست بر رنج رویاها ببارید...
اگر باران نبارد...
عمر خاطرات کم می شود...
و آدم ها...
بی آن که رویاهای جوانی را...
دوره کنند از پیری خواهند گذشت...
و دیگر هیچ چایی...
در میان تلخند ها...
در هیچ عصر پاییزی سرد نخواهد شد...

آسمان خاکستری...
برای هیچ رویایی...
مجال پرواز بلند نیست...
بال رویاها در میان ابرها...
خیس خواهد شد...
با بال های خیس...
چه کسی می تواند به فردا فکر کند...
وقتی تمام نیرویش را...
در میان قطراتی جا گذاشته...
که قرار نیست در این سرزمین ببارد...

بی باران...
نمی توان به رود پیوست...
برای رسیدن به دریا...
و غرق شدن در رویا...
بی باران از آدم ها...
فقط بیابان خواهد ماند...
که سرانجامش...
شوریدگی و سرگردانی است...
اگر قرار نیست ببارید...
کجا می آیید ای ابرها...