دچار حادثه اره
ابر، دلتنگی آدم هاست...
و باران...
رویاهایی که باید به زمین برگردند...
هر پرنده ای که...
از آسمان این منطقه می گذرد...
می داند که...
در تاریک و روشن این هوا...
نباید آواز بخواند...
هنوز زمستان است...
ابتدای سالگرد حادثه بودن و نبودن...
به پایان و آغاز فصل کوچ...
هنوز خیلی باقی مانده بود...
که پرنده ای از دیار عشق...
پر کشید تا به سفر برود...
بعد آن از جان آسمان...
هزاران ستاره سقوط کردند...
خواب درختان...
در فصل زمستان...
تعبیر خواهد داشت...
درختی که در ابتدای بهار سبز نشد...
می دانست که...
خواب دستان سرد دو عاشق را...
حتی اگر به رود بگوید...
باز دچار حادثه اره خواهد شد...