اینقدر دور

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1401/01/21 21:21 ·

نمی دانم چند بار به خوابت آمده ام...

چه گفته ام و...

تو چه جواب داده ای...

شاید هم نه...

هرگز به خوابت نیامدم...

چون من همیشه نبوده ام...

بر خلاف تو...

که ثانیه ای یاد مرا ترک نکردی...

*

تو اما گاه گاهی...

به خوابم می آیی...

و من فقط نگاهت می کنم...

درست مثل آن روز...

و بعد در چشمانت دور می شوم...

اینقدر دور...

که دیگر خودم را...

در چشمانت نمی بینم...

*

تو آئینه ای بودی...

که من باید خودم را...

در تو می دیدم...

اما من دلم می خواست تو را ببینم...

پس خیره شدم به چشمانت...

آنقدر نزدیک شدم به تو...

که غرق دیدن خودم شدم...

و تو را در چشمانت گم کردم...