وزن این همه گنگی
·
1400/07/20 21:41
·
با چندمین برگ...
و از کدام درخت...
باید سقوط کرد...
آن روز از چه جهتی باد خواهد وزید...
و نام چه کسی را زمزمه خواهد کرد...
در کدام سمت...
کابوس خواهم دید...
چه کسی پای خواهد گذاشت...
بر روی اولین شعر عاشقانه پاییز...
این ماجرا چه رنگی است...
چه وقت همه چیز تاریک خواهد شد...
من به یاد ندارم کجا...
به پایان رسیدم...
همانطور که به یاد ندارم...
اولین بار چطور...
در چشم های تاریک من...
نوری شدت گرفت...
در میان وزن این همه گنگی...
هنوز نوری را...
که چشمانم را مسخ کرد...
به روشنی یک خاطره زیبا...
به یاد دارم...
شاید اولین و آخرین لحظه آغاز...
همان بود که...
با کابوسی تیره برای همیشه رفت...