خط چشم

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/09/16 22:07 ·

چیست دنیا...

یادی و آهی...

می سوزاند بی آتش....

به یک باره استخوان آدمی را...

با دنیایی از خاطره...

آدمی چیست که این‌گونه...

می سوزد و می سوزد...

خون دل می شود...

 

در درونم سیاوشی است که...

از بد حادثه...

در گستره آتش خود گرفتار شده...

و راهش را به سمت بیرون نمی یابد...

اگر این گونه بماند...

تا همیشه در خود گم خواهد شد...

مثل شعله ای که...

سمت بالا پر کشید و...

دیگر دیده نشد...

 

شعله ای از چشمانش...

به جانم مانده...

هر بار که گُر بگیرد...

مرا به اندازه یک پرتره سیاه قلم...

در ازدحام رفت آمد مردمکان...

از خط چشمان عمیقش...

که به یادم مانده...

می سوزاند و سیاه می کند...