واژه های از جنس آسمان

پرستو ها و پرواز

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1401/04/08 22:40 ·

حرف دارم...

با آن پرستوی که...

امسال خانه ما را...

بی بهار گذاشت...

تا نه آمدنش را ببینیم...

و نه دلیل رفتنش را بدانیم...

گاهی فکر می کنم پرنده ها...

از آدم ها یاد می گیرند...

 

آسمان این حوالی...

خالی مانده از...

پرستو ها و پرواز...

و صدایی که زندگی را...

در مدار سبز روییدن...

نگه می داشت...

چقدر گم کرده های ما...

این روزها زیاد شده...

 

اگر تابستان هم...

بی پرستو ها ادامه پیدا کند...

چه کسی پیام آدم ها را...

در سر پنجه های خود...

زیر قطره های باران...

لمس خواهد کرد...

چه کسی از اندوه پیام ها...

کم خواهد کرد در عمق فاصله ها...

غریبه ای آشنا

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/06/20 19:04 ·

فصل کوچ است...

پرستو ها خواهند رفت بار دیگر...

بی آنکه تو را این حوالی...

دیده باشند...

دو فصل تمام گذشت...

مثل سالهای است که هنوز...

هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده بود...

 

انتظار وقتی...

سنگین خواهد بود...

که تو کوله باری از خاطره ها را...

هر کجا که بروی با خود می بری...

انگار که نباید هیچ وقت...

زمین گذارده شوند...

که شاید همان لحظه...

غریبه ای آشنا از راه برسد...

 

می دانم هر چه که...

دورتر شوم...

زمان سریع تر خواهد گذشت...

تا فاصله ها را بیشتر کند...

انگار همه دست به دست هم داده اند...

تا هر چه بیشتر...

مرا از آن من که دوستش می داشتم...

دور کنند...