آلوده به هم
·
1400/04/30 19:15
·
ما به هم آلوده ایم...
در خواب...
در رویاها...
در لحظه لحظه های زندگی...
ما به هم فکر می کنیم...
یا حداقل من اینطورم...
من یک بار برای همیشه...
به تو آلوده شده ام...
هیچ چیز نمی تواند...
این آلودگی را کم کند...
شاید سال ها بعد...
من هم دچار فراموشی شدم...
اما گمان نمی کنم آن زمان هم...
بتوانم تو را به یاد نیاورم...
اینطور که تو نیستی و هستی...
تا همیشه خواهی بود...
خودم را فراموش می کنم...
تو می شوم...
در تمام جاهای که می روم...
در واقع این تو هستی که می روی...
من فقط جزئی از تو هستم...
تو می روی و من ناخواسته...
به دنبال تو کشیده می شوم...
من تو هستم...
و تو من نیستی...
این جدایی و نبودن...
بر خلاف همیشه...
از ما من ساخته...
یک من نصفه و ناتمام...
که بعد تو...
حتی خودش خودش را نمی بیند...