کاش جرأت داشتم
دلتنگی هایم را...
به دست باد می سپارم...
مسافت، حجم زیادی از دلتنگی را...
در دلم جا می گذارد...
انگار این حس...
سنگین تر از آن است که...
بخواهد فاصله ها را طی کند...
به ناچار همچنان در دلم خواهد ماند...
بعضی حرف ها را...
نمی توان به کسی گفت...
فقط باید فرو خورد...
یا با بغض...
یا با نگاه و عمیق شدن در آسمان...
این هوایی نیست که ببارد...
این فصلی نیست که سبز شود...
این دردی نیست که فریاد شود...
کاش می توانستم حرفهایم را...
چون باران ببارم...
یا که دلتنگی هایم را...
در چند سطر شعر بگویم...
کاش جرات داشتم تا...
دردم را فریاد کنم...
یا که راحت بگویم هنوز هم دوستت دارم...
تا کمی سبک شوم...