انتهای جاده
انتهای جاده ها...
کاش کسی منتظر باشد...
تا مسافر با دیدنش...
خستگی اش را در کند...
سفر بی هدف مقصد ندارد...
اگر هم سفری انجام بگیرد...
ناتمام خواهد ماند...
جاده ای را که...
در مقصدش تو باشی...
با سر باید پیمود...
و در هر قدمش...
جانی دوباره گرفت...
رویایی شگرفی دارد جاده ای...
که به تو ختم می شود...
نمی دانم چند...
دیدار از دست رفته داریم...
در این مدت که...
نیستی و نیستم...
اما من در تمام این بی خیالی ها...
ثانیه به ثانیه...
دلتنگ تو بودم...
نفرین به فاصله ها...
که آدم ها را از هم دور کرده...
من از مقصد نخواهم گذشت...
بار دیگر در مسیر زمان...
بر خواهم گشت...
تا شاید بار دیگر...
اتفاقی محال را محتمل کنم...
کاش تو هم این را بخواهی...