جاده‌ها

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/04/07 19:12 · خواندن 3 دقیقه

در جاده ها هنوز هم...

تو را چشم به راهم...

فراموشی در من معنی ندارد...

آدمی چگونه می تواند...

بهترین لحظه های زندگی را...

از یاد ببرد...

اصلا مگر هر آدمی چند بار زندگی می کند...

که همان یک بار را هم بخواهد فراموش کند...

 

صحبت جاده بود و انتظار...

جاده ها راه های تو در توی هستند...

که نمی توان برای آن پایانی فرض کرد...

چون همیشه...

راه های فرعی وجود دارند که آدمی را...

در خود هضم می کنند...

جوری که سال ها بعد...

حتی خود شخص هم خودش را نشناسد...

 

چه می شد آدم ها...

به جای رفتن و رفتن...

زندگی کردن را انتخاب می کردند...

تا مدام برای رسیدن...

مجبور نباشند با آن ها که...

دوستان دارند...

خداحافظی کنند...

 

اگر رسیدن را نقطه پایانی بود...

هیچ جاده ای نباید شکل می گرفت...

پاها که همیشه برای رفتن نیست...

گاهی برای ماندن است...

بر سر حرفی که...

در دل است نه بر زبان...

برای آمدن است...

برای به خود آمدن و درک زندگی...