ریشه آزادگی

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/04/29 19:17 · خواندن 2 دقیقه

لب های خشکیده...

دل های سوخته...

و دست های که...

در خاک کاشته شده اند...

منتظرند تا صدایی...

برای هم صدایی...

از گوشه کنار این سرزمین...

به گوش ها برسد...

 

مردم سرزمین من...

بعد از این همه سال خشکسالی...

هنوز امیدوارند تا...

قطره آبی از آسمان...

امیدهایشان را که...

در دل همین خاک کاشته شده...

سبز کند...

 

اما بدا به حال آدم نماها...

که از دل همین خاک...

تبر به دست آمده اند تا...

ریشه آزادگی را...

از بن و بیخ بخشکانند...

انگار اینان...

فرزند این خاک نیستند...

که این گونه...

فرهاد ها را به خاک می سپارند...