قفس من
·
1400/03/02 18:55
· خواندن 3 دقیقه
بگذار فریاد شوم...
من دیگر در این من جا نمی گیرم...
می خواهم به گوش...
تمام جهان برسم...
که آدمی نباید اینگونه...
سرد و بی روح زندگی کند...
در هر آدمی دنیای است سرشار از احساس...
که مدام سرکوب می شود...
تا نتواند حرف دلش را...
راحت فریاد بزند...
سکوت و فقط سکوت...
شده شیوه آدم ها...
اگر هم حرفی بزند...
فقط محدود به چند نفر خواهد بود...
نهایت محدود به یک شهر...
یا یک سرزمین...
اما مگر آدمی فقط...
محدود می شود به چند جا...
مگر قرار نشد آدمی سیر کند بر روی زمین...
پس چرا صدایش را در خودش خفه می کند...
احساس هر کسی...
شاکله تمام باطن اوست...
و هر آدمی در خودش...
پرنده ای دارد...
که در قفس من خودش زندانی است...
در حالی که...
حق هیچ پرنده ای انحصار نیست...
باید آزاد باشد تا...
آزادانه تمام احساسش را...
در این دنیا زندگی کند...