خاطره ای زنده
·
1401/01/03 22:26
· خواندن 2 دقیقه
چند روزی گذشت از آغاز بهار...
یک فصل گذشت از آغاز یلدا...
یک سال گذشت از آغاز تنهایی...
صد سال گذشت از آغاز قرن...
و انسان ها این بار...
در آغاز قرنی دیگر قرار گرفتند...
قرنی که بار دیگر پایانش را نخواهند دید...
مثل خیلی از پایان های دیگر...
خواستم بگم، آغاز...
همیشه از یک جایی شروع می شود...
یک رویداد یا یک اتفاق و حادثه...
حتی از یک نگاه...
از وقتی که شروع شود...
رو به پایان حرکت خواهد کرد...
و گاهی به اندازه همان یک نگاه...
فقط طول خواهد کشید...
هیچ خاطره ای داستان نیست...
یا یک رویای ناتمام...
خاطره ها واقعیت محض اند...
و تنها چیزی است که...
از انسان ها خواهد ماند...
پس هر وقت داستانی شنیدی...
و در دلت حس کردی واقعیت دارد...
مطمئن باش که روزی خاطره ای زنده بود...