آتش

a1irez1 a1irez1 a1irez1 · 1400/12/25 08:57 · خواندن 2 دقیقه

آتش...

چهارشنبه سوری...

چه روز آشنایی...

واژه های گرمی که همه سال...

آدم را می سوزاند...

یا خاطره های که هنوز...

و بعد از این همه مدت...

هنوز داغ هستند و می سوزانند...

 

نه زردی من رفت...

نه سرخی آتش به من رسید...

فقط و فقط...

سوختنش را حس کردم...

شاید باید همه خاطره ها را...

در همان آتش می سوزاندم...

و هفت بار از رویش می پریدم...

تا خودم نسوزم...

 

اما نه...

باز رویا خواهم ساخت...

و باز خاطره ها را مرور خواهم کرد...

و همچنان خواهم سوخت...

که سوختن بخشی از زندگیست...

مثل ققنوسی که...

بار دیگر متولد خواهد شد...

و قصه ای تازه که جان خواهد گرفت...