انگار هیچ وقت نبوده ایم
·
1400/12/19 22:21
· خواندن 2 دقیقه
ابر ، باران ، آفتاب...
چه فرقی می کند وقتی...
قرار است بنشینی در کنج اتاق...
و به رفتن فکر کنی...
کوچ برای پرندگان است...
آدم ها پا دارند...
بر رفتن و رفتن...
برگشتن فقط یک واژه خنثی است...
زمین گرد است...
و همینطور تمام سیارات...
فقط بر حول محوری می چرخند...
این یعنی برگشتی در کار نیست...
روزها و سال ها هم همینطور...
همه فقط در حال گذشتن هستند...
هرگز دیده ای قطره ی باران...
به آسمان برگرد...
ما در چرخه بطالت...
گیر افتاده ایم...
و به ناکجای که...
در درونمان هست می اندیشیم...
چنان در خود فرو رفته ایم که...
در هیچ آئینه ای...
نقشی از خود واقعی ما نیست...
انگار هیچ وقت نبوده ایم...