مرا صدا بزن
مرا صدا بزن...
بار دیگر و بیشتر...
صدایت را دوست دارم...
وقتی نامم را صدا می زنی...
هیچ وقت و هیچ کجا...
اینقدر دوست نداشتم کسی مرا...
صدا بزند...
حالا نامم را بیشتر از هر وقتی دوست دارم...
چون ترکیبی از صدای توست...
این که تو...
اسمم را بلدی...
و در میان این همه صدا...
در جواب صدای تو می گویم جانم...
یعنی که...
این صدای توست جانم را...
به وجد می آورد...
و روحم را می نوازد...
چه زیباست صدایت...
سمفونی از سازهای روح نواز...
که چون نسیمی خنک...
از هر طرف که وزیدن بگیرد...
آدمی را تازه می کند...
صدایت را دوست دارم...
چون به روشنایی ماه است...